آذر 1388

"خانواده"، در پناه پنج میثاق (1)

بمناسبت روز خانواده

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

سلام عرض می‌کنم خدمت برادران و خواهران عزیز. بالاخره پای ما را به جزیره‌ی کیش باز کردند. کیش تا به حال من نیامده بودم. حالا به یُمن امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(س) و عرض ادب به این خانواده‌ی بزرگوار این‌جا آمدیم تا در خدمت شما از این مجلس در واقع چند نکته در رابطه با خانواده عرض بکنم. عرضم را با یک عبارتی یا روایتی در باب همین ازدواج و خانواده‌ی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا شروع بکنم که نکات مختصر و کوتاهی است اما درس‌های بزرگی دارد. در یک روایتی نقل شده که بعد از این‌که این خانواده تشکیل شد و این زندگی تشکیل شد یک وقتی پیامبر آمدند خانه تازه‌عروس و تازه‌داماد و از هر کدام راجع به دیگری پرسیدند. از علی پرسیدند که فاطمه را چگونه همسری یافته‌ای؟ نظرت در رابطه با خانم چی هست؟ امیر مؤمنین جواب دادن که بهترین دوست و کمک من برای تکامل برای رشد. بهترین کمک در راه خداوند. این اولین جمله‌ای است که امیرالمؤمنین(ع) بعد از ازدواج در معرفی همسرشان و حضرت فاطمه(س) به پیامبر(ص) می‌گویند که راجع به خانمت نظرت چی هست؟ اولین نکته‌ای که امیرمؤمنین(ع) می‌گویند این است که بهترین دوست است ایشان برای من در راه خدا. بهترین دوست برای رشد. همین سوال را پیامبر از حضرت فاطمه(س) می‌پرسند و ایشان همین‌ طور جواب می‌دهند. این فقط هم تعارف و تشریفات در اول زندگی نبود که بگویید حالا دوره‌ی نامزد بازی و اوایل زندگی و تعارفات تازه‌عروس و تازه‌داماد. آخر زندگی‌شان هم وقتی که حضرت زهرا(س) به شهادت رسیدند و از دنیا رفتند در یک روایتی نقل شده که از امیر‌المؤمنین(ع) پرسیدند راجع به فاطمه(س). اون اول گزاره‌ی علی(ع) راجع به فاطمه(س) بود در ابتدای زندگی و این آخرین گزاره و گزارش علی(ع) است راجع به فاطمه(س) وقتی دیگر از هم جدا شدند. امیر مؤمنین فرمودند: «به خدا سوگند در این زندگی مشترکی که ما با هم داشتیم هرگز حتی یک بار نه او مرا عصبانی کرد و نه من او را.» حتی یک مورد در زندگی ما پیش نیامد که ما یکدیگر را عصبانی کنیم. در تمام زندگی هرگز پیش نیامد حتی یک بار که من فاطمه را به کاری مجبور کنم. مجبور کنم به کاری و هرگز پیش نیامد حتی یک مورد که فاطمه احساس بکند من چیزی را می‌خواهم و خلاف آن عمل کند و نظر من چیزی است و او بر خلاف آن بگه و یا عملی انجام بده. این زندگی من و فاطمه بود. بعد یک جمله‌ی قشنگ دیگر امیر‌المؤمنین راجع به حضرت فاطمه می‌گویند. می‌فرمایند هر وقت غم و خستگی می‌خواست من را از پا در بیاورد در مسیر مبارزات، در مسیر لحظات عظیم تربیتی، سیاسی، جهادی که این‌ها بالاخره سربازان خط مقدم این نهضت بودند. امیرالمؤمنین می‌گویند هر وقت غم و مشکلات می‌خواست من را از پا در بیاورد من به فاطمه نگاه می‌کردم و وقتی به فاطمه نگاه می‌کردم همه‌ی غم‌ها از دل من می‌رفت و آرامش به من دست می‌داد. تعبیر این است که «لقد کنتُ اَنظُرُ اِلَیها». روش من بود. یکی دو بار نبود. بارها این‌طور بود که در زندگی من نگاه می‌کردم به فاطمه فتَمکَشِفُ اَنی اَلحُموُمُ وَ الاَحزان. همه‌ی غم‌ها و احتمامات، اضطرابات، همه چیز از من دور می‌شد. همین‌طور می‌نشستم و به فاطمه نگاه می‌کردم. نگاه به او به من آرامش می‌داد. این دو جمله‌ی امیرالمؤمنین راجع به حضرت فاطمه است. اولی روز ازدواج می‌گوید بهترین دوست من است در راه خدا برای رشد. هر دو راجع به هم همچین عبارتی را به کار می‌برند بعد از رحلت حضرت زهرا، شهادت ایشان و جدایی‌ این‌ها هم می‌فرمایند که یک مورد پیش نیامد من به کاری مجبورش کنم یا او من را عصبانی بکند و یا چیزی را از من بخواهد یا مطالبه بکند که من به دغدغه بیفتم و همین یک جمله به نظر من کافی است که شناخته بشوند به عنوان یک خانواده‌ی تراز بالای اسلامی، الگوی خانواده‌ی مسلمان و یا رابطه‌ی درست زن و شوهر. یا در روایتی دارد که یک وقتی پیامبر می‌آیند خانه‌ای این‌ها و می‌بینند که علی و فاطمه هر دو مشغول کار خانه هستند. پیامبر می‌گویند که به کدام‌تان کمک کنم؟ علی می‌گوید به فاطمه. چون ایشان خسته شده‌اند و پیامبر می‌روند کنار فاطمه می‌نشینند به دستاس کردن و آسیاب کردن گندم برای نان و وقتی لحظه‌ی جدایی است، موقع دفن حضرت فاطمه‌(س) حضرت امیر رو می‌کنند و یک روایتی از امام باقر نقل می‌فرمایند که: «زنی که شوهرش از او راضی باشد این بهترین شفاعت است برای او در قیامت و به عکس»

. امیرالمؤمنین سر بالین حضرت زهرا ایستادند و این دعا را می‌کنند برای حضرت فاطمه(س) ألّلهمَّ اِنی راضِ اَن عِبنةٍ نَبیِک. خدایا من راضی هستم از دختر رسولت. از دختر پیامبرت. ما در این لحظه از هم جدا می‌شویم اما خدایا من شهادت می‌دهم که از او با همه‌ی وجود راضی هستم و فاطمه را دوست دارم. بعد می‌فرمایند که خدایا فاطمه از این عالم رفت و تنها شد. تو در کنارش باش. تو در کنارش باش. «أللهم إنّها قَدْ هُجِرَت فصِلها». او را تنها گذاشتند در این جامعه و در این امت. خدایا تو او را تنها نگذار و در کنار او باش. «أللهم إنّها قَد ظُلِمَت فحکم لَها و انتَ خیرُالحاکمین». خدایا فاطمه در این دنیا مظلوم واقع شد. در آن عالم تو جبران کن. به او ستم شد آن‌جا جبران کن. این آخرین کلمات امیر مؤمنین راجع به حضرت زهرا است. کلمات عاشقانه توأم با احترام و محبت و از این نمونه‌ها زیاد است. من چند نکته راجع به خانواده عرض می‌کنم و بعد بعضی روایات را در این باب می‌خوانم چون به نظرم ما دچار فقر گفتگو راجع به رابطه‌های درست زن و شوهر و والدین و فرزندان هستیم. همه‌مان هم این مشکل را داریم. بعضی‌ها این مسئله را دست کم گرفتیم فکر می‌کنیم حالا به طور غریزی دیگر یکی مادر می‌شود و یکی پدر می‌شود، یکی بچه می‌شود و با هم می‌سازیم می‌رویم جلو مشکلاتی هم هست و با روش‌های مختلفی می‌شود زندگی کرد. ولی کسی به ما آموزش نمی‌دهد متأسفانه که روش درست زندگی در یک خانواده‌ی مسلمانی که الگوی آن این خانواده‌ی علی و فاطمه(س) باشد چه جور زندگی است. در روایات این‌ها را می‌خوانیم که این زن و شوهر راجع به هم این‌جوری حرف می‌زدند یا مثلاً وقتی با هم گفتگوی عادی می‌کردند با تعبیر جانم به قربانت، جانم فدایت، این‌جوری بوده یعنی اصلاً در روایت هم نقل شده که با قربان و صدقه با هم صحبت می‌کردند. این‌ها را در روایت‌ها می‌خونیم و یا در روایت می‌خونیم که فرزندان‌شان را طوری تربیت کردند که در کودکی در روایت نقل شده در کودکی، مثلاً وقتی حضرت زینب(س) یک دختر خردسالی وارد اتاق می‌شد حسن و حسین جلوی پای خواهرشان بلند می‌شدند. شما چند تا خانواده این‌جوری هستند بین ما که مثلاً دختر 5، 6 ساله می‌آد دو تا برادرش هم مثلاً یکی از خودش هم چند سال بزرگ‌تر هستند ایشان که وارد می‌شود برادرها به احترام خواهر بلند می‌شوند، برادر که می‌آد خواهر به احترام برادر بلند می‌شود. این‌جوری تربیت می‌کردند خود را و خانواده این‌جوری تربیت شده بودند. خب این‌ها را ما تو روایت‌ها می‌خونیم. روایت‌های دیگری هم هست که من الان می‌خونم ولی زندگی‌های ما و خانواده‌های ما خیلی فاصله داریم ما. این‌هایی هم که به اسم مشاوره‌ی خانواده مشاوره می‌دهند این‌ها هم دو تیپ هستند. بعضی‌هاشان خب حرف‌های درست و سنجیده و مفیدی می‌زنند و به نظرم بایستی آن‌ها را گسترش داد با توجه به تعالیم اسلامی است. با توجه به عقلانیت و بررسی مشکلات خانواده‌هاست. بعضی هم روی هوا حرف می‌زنند. ما مشاوره خانواده‌هایی داریم که خودشان خانواده‌شان فروپاشی شده است و یکی‌شان مطلّقه است و یکی طلاق داده؛ و حالا مشاوره برای خانواده‌ی دیگران می‌شوند. مشاوره‌ی خانواده و رسیدگی به مسائل خانواده خیلی مهم است و ما دست کم گرفتیم. ما باید آموزش ببینیم. متأسفانه ضدّ آموزش داریم می‌بینیم. در رسانه‌ها در قالب فیلم‌ها حتی همین فیلم‌هایی که در داخل تولید می‌شود. خانواده‌ها هم خب مجبورند می‌نشینند نگاه می‌کنند دیگر. شب اومده خسته خب یک چیزی باید نگاه بکند دیگه. شما ببینید بررسی بکنید ببینید همین فیلم‌هایی که در رسانه‌ها نشان می‌دهند مثلاً خانواده‌های غالباً این‌جوری هستند. خانواده‌های بی‌اخلاق، بی‌فرهنگ، زن به شوهر توهین می‌کند، شوهر به زن توهین می‌کند. هر دو با بچه‌ها‌شان و بچه‌ها با پدر و مادر بد صحبت می‌کنند. آموزش حرص، حسادت، دعوا، کینه، نفاق. مثلاً زن با مردهای نامحرم به عنوان این‌که اخلاقی است ما باید مؤدب باشیم طنازی می‌کند. با شوهر خودش نه‌تنها طنازی نمی‌کنه بلکه با بی‌ادبی و گستاخی صحبت می‌کند. خب این‌ها غیر مستقیم دارد آموزش می‌دهد به جامعه. مردم فقط فیلم که نگاه نمی‌کنند. فقط سرگرمی نیست. یاد می‌گیرد. طبیعی است آدم می‌گوید اِ این‌جوری هم می‌شود زندگی کرد. آموزش گستاخی، بی‌ادبی، بی‌اعتمادی، خشونت، حق‌نشناسی، نفاق، ریا. خب بعد اثرش را هم کم‌کم‌ می‌بینیم تو خانواده و توی جامعه. طرز حرف زدن بچه‌ها با پدر و مادر. من خیلی کم دیدم حالا خیلی فرصت هم نمی‌کنم ببینم ولی در همان حدی که گاهی دیدم کم دیدم دو تا، سه تا فیلمی را که یک خانواده‌ی مسلمان را درست نشان بده که این‌ها یک خانواده‌ی مسلمان در قالب سرگرمی نه موعظه. سرگرمی، فیلم، نمایش، هنر، جذابیت‌های هنری همه‌اش باشد ولی نشان بدهند که خانواده‌ی مسلمان چه تیپ خانواده‌ای است. به لحاظ اقتصادی، الگوی مصرفش، به لحاظ درآمدش، به لحاظ روابط عاطفی داخل خانواده، روابط اخلاقی، مسائل حقوقی، ادبیات حاکم بر خانه. این‌ها خیلی کم است. برای این‌که آن‌هایی که دارند این فیلم‌ها را می‌سازند خودشان هم بندگان خدا این چیزها را نمی‌دانند. خودشان هم احتیاج به آموزش دارند. معلم‌های ما باید تعلیم ببینند خودشان. ما معلم نداریم. بالا سر ما کسی نیست. خودمان که خودمان بی‌تربیت هستیم داریم خودمان را تربیت می‌کنیم. افراد تربیت شده‌ای باید باشند که با این موازین آشنا باشند، بلد باشند. آن‌ها برای ما فیلم بسازند. من بنشینم با بچه‌ام، با خانواده‌ام بنشینم نگاه کنم یاد بگیرم. این‌هایی که برای ما این کارها را می‌کنند خودشان مثل ما هستند. خودشان تو خانواده‌هاشان مشکل دارند. آن‌ها هم مثل ما هستند. خودشان نمی‌دانند ما تو خانواده‌ها چه‌ جوری باید حرف بزنیم. چه جوری زندگی کنیم. ما همه‌مان این‌جوری هستیم دیگه. همه‌‌مان سر و ته یک کرباسیم. منتها بعضی‌ها‌مان نقش معلم و استاد و سخنران و معلم اخلاق و مشاور و رسانه‌ای را بازی می‌کنیم. بقیه‌‌مان هم نقش مشتریش را بازی می‌کنیم. گاهی هم این‌ نقش‌ها عوض می‌شوند. با کدام معیار این‌جوری خانواده را به ما معرفی می‌کنید. حالا من بعضی روایات را می‌خوانم ببینید چقدر فاصله دارد با، خانواده‌های ما، رفتارهای ما با نصاب‌های پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و یک خانواده‌ با الگوی اسلامی. شما می‌بینید انواع آموزش‌های غلطی که داده می‌شود. علاوه بر او توی جامعه‌ی خود ما خیلی از این‌ها سنت و رسم است. مثلاً آرایش زن برای بیرون و ژولیدگی برای درون خانه. توی خانه ژولیده، بیرون آرایش کرده و مرتب. درست عکس اون چیزی که باید باشد. البته بیرون هم نباید ژولیده بود. بیرون هم باید مرتب باشد ولی توی خانه توی روایت ما می‌فرماید مرد و زن، زن و شوهر توی خانه باید به خودشان برسند برای همدیگر. هر چه هنر دارند در جذابیت توی خانه برای هم به خرج بدهند. بیرون جذابیت جنسی را برسانند به صفر. تو خانه برسانند به 100. اگر می‌تونند از صد هم بزنند بالا. اگر هنرش را دارند از صد هم برود بالا ولی بیرون نه. تو جامعه عکس است. تو سنت اسلامی آموزش می‌دهند اگر زنی شوهرش مرد ازدواج بکند. ازدواج زن شوهر مرده بعد از مرگ شوهرش خیانت به شوهرش نیست. مردی که زنش مرد اگر ازدواج کند خیانت به زنش نکرده احتیاج دارد باید خانواده تشکیل بده مجدد. این نفی وفاداری به همسرش نیست. تو جامعه‌ی ما چه سنت‌هایی است. زنی که شوهرش مرده فکر می‌کند باید تا آخر عمر این تنها بمونه. اگر ازدواج بکند به بچه‌هاش یا به شوهرش خیانت کرده. درست عکس توصیه‌های اسلامی است. مرگ‌‌مان هم همین‌جور است.ازدواج‌‌مان هم همین‌جور است. ازدواج‌هامان، اول ازدواج یک پسر و دختر که تازه ازدواج می‌کنند خب هنوز، مگر آن‌ها که خیلی بچه پولدار هستند. خب چند درصد جامعه بچه پول‌دار و بچه‌ سرمایه‌دار هستند؟ اکثراً ندارند. طبیعی هم هست اول زندگی‌شان است. شما یک وقت حساب کنید ببینید مخارج تشریفاتی و چشم و هم چشمی و ادا اصولی و مانور ثروتی که تازه ندارند ببینید چقدر همان اول کمر زندگی‌ها را می‌شکند. باید فلان‌ باشگاه را بگیری. فلان باغ‌ها رو. باغ می‌گیرن، باشگاه می‌گیرن. سر لباس عروس، سر لوازمی که می‌گیرند، سر کارهایی که می‌کنند، بسیاریش هم پز و اداست. کار یک شب هم بیشتر نیست. یک مرتبه می‌بینی یک میلیون، 5 میلیون بالاتر، کم‌تر، بیشتر به اندازه وسع‌شان با قرض و وام و این‌ها برای یک شب مراسم کمر یک زندگی را می‌شکنند و خیلی از اختلافات از همان شب شروع می‌شود. درست خلاف توصیه‌های اسلام. اسلام می‌گوید ولیمه بدهید، مهمانی بدهید، دور هم باشید ولی ارزان و ساده ولی با نشاط. شاد. با صداقت بدون ریاکاری و بدون پز و تفاخر و تکاثر و به رخ کشیدن ثروت و قدرت و این‌ها. آدم باشیم. مجلس ساده ولی شاد و با نشاط. درست ما ضدش عمل می‌کنیم. موقع مرگ، شما الان یک کسی که توی فامیلی می‌میره به رحمت خدا می‌ره، حساب کنید چقدر این دسته گل‌هایی که می‌خرند می‌برند انواع دسته‌های گل یا پرده‌هایی که می‌نویسند به در و دیوار، یعنی یک نفر شاید آن‌هایی که متوسط به بالا، آن‌هایی که دارند. یک مرتبه می‌بینی 50 تا، 60 تا پرده روی دیوار برای این‌که امضاشان را بخواند و دسته گل 10 تا، 20 تا هر کدام 100000 تومان، 200000 تومان بالاتر، 500000 این‌ها هستش دیگر. این کارها را دارند می‌کنن آن‌هایی که دارند. یک مرتبه می‌بینید برای یک چیزی که اسلام هیچ توصیه‌ای نکرده و به هیچ درد نه میت می‌خوره نه خانواده‌اش، نه در دنیا و نه در آخرت چند میلیون خرج می‌شود. اسلام می‌گوید اگر یک کسی توی خانواده‌ای از دنیا رفت کسی مهمانی نرو خانه‌شان. آن‌ها الان آشفته‌اند. مهمانی بروید اما برای ناهار و شام و غذا نروید خانه‌شان. حتی تو روایات ما دارد می‌گویند اگر یک کسی از دنیا رفت دوستان و آشنایان و بستگان‌شان تا 3 روز، 5 روز، چقدر غذای آن خانواده را براشان غذا درست کنند و ببرند. چون الان آن خانواده آشفته است. چیزیش معلوم نیست. آرامش. برن اطراف‌شان را بگیرند، آرامش بدهند، تسلیت بگویند، کمک‌شان بکنند و حتی غذاشان را ببرند و بعد در اموالش دست نبرند چون این بچه دارد، یتیم دارد، طلبکار دارد، مشکلات دارد، اول حساب و کتاب اموالش، ارثش، وجوه حقوق شرعی که به گردنش است که این‌ها از همین لحظه‌ای که از این عالم می‌رود باید جواب پس بدهد. در عذاب است. این‌جا برای خودتون سور و بساط گرفتید، مهمان‌بازی و 4 تا دیگ بزن زود باش مهمان‌ها اون اتاق سفره انداختیم غذا نرسیده اون اتاق. یک مرتبه یادشان می‌رود که کسی این وسط مرده و رفته. مسئله‌اش عوض می‌شود. اصلاً صورت مسئله می‌شود یک چیز دیگری. یعنی اگر یک کسی بنشینه زندگی‌های ما را، مرگ‌‌مان، تولدها، عروسی‌ها‌مان، عزاها‌مان، رفت و آمدها‌مان، مهمانی‌ها‌مان بررسی بکند می‌بیند ما چقدر با اسلام و با منطق چقدر فاصله داریم. من نمی‌دونم این کار را چه کسی باید بکنه؟ کِی باید بکنه؟ 30 سال دارد می‌گذرد اسمش هم اسلام و جمهوری اسلامی است نه رسانه‌های ما این حرف‌ها را به مردم درست منتقل می‌کنند چون اکثراً خودشان هم نمی‌دونند و حتی به نظر من نهاد معرفی دین هم در جامعه بسیار ضعیف کار می‌کنه. مردم باید بفهمند سبک زندگی اسلامی چه طور سبکی است. حالا من می‌خونم توی روایت. صریح روایت می‌فرماید که تا جزئی‌ترین مسائل عاطفی، اقتصادی و اخلاقی و حقوقی و حتی جنسی بین زن و شوهر اسلام اظهار نظر می‌کند. ولی این‌ها توی جامعه‌ی ما به خانواده‌های ما منتقل نمی‌شود. از جاهای دیگری داریم درس می‌گیریم. حالا من عرض بکنم چند نوع پیوند که حالا من 5 نوع پیوند را این‌جا به آن اشاره می‌کنم چند نوع پیوند یا 5 نوع پیوند دست کم گره خانواده را می‌تواند محکم کند و اگر این پیوندها شالوده‌شکنی بشوند، سست بشوند گره خانواده شل می‌شود. طلاق‌ها زیاد می‌شود، ازدواج‌ها به تأخیر می‌افته، خانواده‌ها سرد می‌شوند، بعضی‌ها طلاق علنی است، بعضی‌ها طلاق سرد است. یعنی ظاهراً کنار هم‌اند ولی واقعاً با هم نیستند. همدیگر را تحمل می‌کنند چون مجبورند که این‌ها همه نشان می‌دهد یک جایی یا اخلاق اسلامی رعایت نمی‌شود یا حقوق اسلامی یا عواطف و احساسات یا حقوق متقابل جنسی درست رعایت نمی‌شود. همه‌ی این‌ها در روایات ما شدیداً اشاره شده و دقیق. این 5 نوع پیوند یکی پیوند عشقی و عاطفی است بین زن و شوهر. حالا من به بعضی از روایات در باب این 5 روایت اشاره می‌کنم که چطور تأکید می‌کند این پیوندها را مدام تقویت کنید و محکم نگهش دارید. یکی پیوند عاطفی بین زن و شوهر است و بین پدر و مادر با فرزندان است. خانواده‌ی مسلمان طبق روایتی که عرض می‌کنم روایت می‌فرماید باید در روز بخشی از وقت را خانواده بگذارند برای این‌که فقط بنشینند و با هم حرف بزنند. حالا یکی از دوستان می‌گفت یک محاسبه‌ای کردند حد متوسط نمی‌دونم هم من چقدر دقیق است و بر چه اساس است که الان تو خانواده‌های ما متوسط زن و شوهر ممکن است در روز در حد 17، 18 دقیقه بیشتر با هم صحبت نکنند. بهانه‌اش هم این است که وقت نداریم. گرفتاریم. آن 17، 18 دقیقه هم معلوم نیست چی‌ها به هم می‌گویند. مثلاً اون به شوهرش می‌گوید پول آوردی یا نیاوردی؟ او هم به زنش می‌گوید غذا چی داری؟ یا کجا چی شد؟ چی چطور شد؟ خیلی خوب ساکت باش. مدرسه چه گفت؟ خیلی خوب فلان. بعد با بچه‌ها‌مان هم می‌گوییم که درس و مشق‌هات را خواندی یا نه. نمره‌ات چه شد این‌قدر شد. یا خاک بر سرت یا بارک‌الله. بچه هم به باباش می‌گوید بابا امروز می‌خواهم فلان‌جا بروم یک پولی چیزی. این هم 17 دقیقه حرف‌ها‌مان است. تو روایت داریم پیامبر فرمود در یک خانواده‌ی مسلمان باید زن و شوهر در روز وقت بگذارند بنشینند با هم بگویند و بخندند. اصلاً الکی. جک بگویند با هم. این روایت از پیامبر است. فرمود اگر زن و شوهری در روز در خانواده وقت بگذارند یک وقتی بنشینن با هم بگن بحث پول و کار و خرج خانه. اصلاً بنشینند با هم بگویند جفنگ بگویند با هم اصلاً. جک بگویند. خاطره تعریف بکنند. بگویند و بخندند. پیامبر(ص) فرمود: «دقایقی که زن و شوهر برای گفتگوی گرم عاطفی با هم می‌گذارند و قربان و صدقه‌ی هم بروند فرمود مساوی است پاداشش نزد خداوند با این‌که یک سال هر روز روزه بگیرند و هر شب نماز شب و آن سال بروند حج و طواف خانه‌ی خدا را بکنند.» خب پیامبر(ص) می‌خواهد خانواده‌ی مسلمان این‌قدر احساسات و عاطفه درش باشد. دوست داشته باشند همدیگر رو. فقط وقت‌هایی که مجبورند با هم حرف نزنند. یا با فرزندان. پدر و مادر با فرزندان‌شان. فرزندان با پدر و مادر. پیامبر می‌فرماید باید بنشینید در روز یک وقتی بگذارید با هم صحبت بکنید و نگی وقت نداریم چون این از همه چیز واجب‌تر است. یکی پیوند عشقی و عاطفی است. احساسات در خانواده. دوم پیوند اخلاقی است که حالا اشاره می‌کنم. اگر حرمت اخلاقی همدیگر را ما وقتی نگه نمی‌داریم مشکلات به وجود می‌آید. این‌که امیر مؤمنین می‌گوید در تمام زندگی مشترک با فاطمه نه یک بار او مرا عصبانی کرد و نه یک بار من ایشان را عصبانی کردم این یعنی بر این خانه هم عاطفه حاکم است، احساسات حاکم است هم اخلاق حاکم است. انسانیت حاکم است. یکی پیوند حقوقی است. جدا از مسائل عشقی، عاطفی و مسائل اخلاقی پیوند حقوقی یک وظایف متقابلی دارند زن و شوهر در برابر هم. یکی پیوند جنسی است. زن و شوهر، زن و مرد نیازهای جنسی دارند. حقوق جنسی دارند. در برابر همدیگر وظیفه‌ی جنسی دارند. در روایات ما هست اگر زن و شوهر داخل خانه همدیگر را به لحاظ جنسی ارضا نکنند مشکلات درست می‌کنند برای خودشان و برای جامعه. مرد می‌ره بیرون خانواده دنبال ارضای جنسی خودش است و زن هم می‌آد بیرون تو خیابون‌ها دنبال ارضای جنسی خودش است. او هی مردها را دعوت می‌کند به سمت خودش این هم هی دنبال زن‌ها می‌گرده. ولو با نگاه. یعنی با لذت نگاه در همین حد هم اگر بتواند. اگر بیشتر هم بتواند بیشتر هم می‌ره. که بیشترش هم الان خیلی میسر است. می‌فرماید زن و شوهر بایستی در درون خانواده روایت حالا براتون می‌خوانم می‌فرماید زن و مرد مسلمان کسانی هستند که بیرون خانه با حیا درون خانه بی‌حیا باشند. بیرون خانه توی جامعه،‌ محل کارشان، خیابان، این‌ور و آن طرف هیچ نوع تحریک و یک رفتار جنسی نداشته باشند ولی توی خانه صد در صد داشته باشند. پس یکی هم حقوق جنسی است. پیوند جنسی بین زن و شوهر است. خیلی مهم است و روایت در این باب زیاد داریم. این روایت‌ها را نمی‌خونند، نمی‌گوییم. باید این‌ها را بنشینیم و روش بحث کنیم و یکی هم پیوند اقتصادی است بین زن و شوهر. ازدواج دست کم 5 نوع پیوند، 5 تا میثاق است. اسلام برای این‌که این 5 پیوند را محکم بکند در هر کدامش توصیه‌های زیادی کرده. حالا چه چیزهایی این پیوندها را سست می‌کند و خانواده‌ها را متلاشی می‌کند؟ 1- تضعیف اخلاق و معنویت. وقتی اخلاق و معنویت در جامعه و در یک خانواده‌هایی کم شد پیوند زن و شوهر کم‌کم‌ غیر انسانی می‌شود و سست می‌شود. معنویت‌زدایی از خانواده، اخلاق‌ستیزی، قداست‌ستیزی به عبارت امروزی سکولاریزه کردن خانواده، سکولار شدن خانواده. یعنی بگوییم آقا خانواده هیچ نوع ارزش معنوی ندارد. یک زن و مرد به همدیگر نیاز داریم تا وقتی که و به همان میزانی که من به تو و تو به من نیاز داری یک پروتکلی با هم داریم انجام می‌دهیم. مثل دو تا آدمی که دارند با هم معامله اقتصادی می‌کنند یک چیزی با هم خرید و فروش می‌کنند بعد هم که تمام شد هر کسی می‌رود پی کار خودش. هر کدام هم می‌تونه کلاه اون یکی را بر می‌دارد. این یک پروتکلی است بین من و تو. من به فکر حداکثر سود خودم هستم و لذت خودم تو هم به فکر حداکثر لذت خودت. مثل دو تا گرگ منتها نر و ماده. مثل دو تا گرگ می‌نشینیم روبروی هم ببینیم چه کسی می‌تواند از دیگری بیشتر چیزی به دست بیاورد و کم‌تر چیزی بده. خب این خانواده‌ی سکولار، یک خانواده که براش هیچ چیز مقدّس نیست. معنویت بر این خانواده حاکم نیست. این پیوند اخلاقی را تضعیف می‌کند و یک پایه‌ی مهم خانواده‌ است.

2- ترویج خودمحوری و بیگانگی که باعث تضعیف عشق و عاطفه در خانه می‌شود. خانواده‌ای که توی آن احساسات نیست. سرد است. فرهنگ خشنی بر اون خانواده حاکم است. خانواده هر کدام از اعضای خانواده خودشان را محور می‌دونند. خود محور‌اند. عشق توی آن خانواده نیست. آن خانواده در خطر است. احساسات الان روایت من می‌خونم که پیامبر و اهل بیت می‌فرمایند که اصلاً زن و شوهر باید کلمات عاشقانه به هم بگویند. عین روایت است. ده‌ها روایت با این مضمون داریم بعضی‌هاشان را من می‌خونم که کافی نیست تو دلت همسرت را دوست داشته باشی. پیامبر(ص) می‌فرماید باید با زبانت بگی. می‌فرماید باید خانواده‌ی مسلمان زن و شوهر کلمات عاشقانه به هم بگویند. به زبان باید بیاورند. اظهار عشق اعضای خانواده به هم، اظهار محبت اعضای خانواده به هم، زن و شوهر با هم و والدین و فرزندان با هم این هم در روایات است که باز ما رعایت نمی‌کنیم.

3- افول روابط جنسی بین زن و شوهر است که اون پیوند جنسی را سست می‌کند. تو خانواده و متقابلاً لااوبالی‌گری جنسی و ارضای شهوت در خارج از خانه ترویج می‌شود. روابط نامشروع. یعنی اونی که اسلام می‌گوید داخل خانه صد در صد همدیگر را ارضای جنسی بکنند با بوی خوش، با لباس قشنگ، با کلمات قشنگ، با رفتار توأم با تحریکات جنسی که این‌ها توی روایات خیلی صریح وارد شده. خیلی صریح وارد شده که حالا من ببینم هم وقت می‌شود من بخوانم هم روم می‌شود بخوانم یا نه اگر دیدم روم شد می‌خونم بعضی‌هاشان رو. این هم یکی. بیرون خانواده روابط جنسی تعطیل. غیر انسانی است. صدمه می‌زند. خیانت جنسی است. باعث انحطاط می‌شود. خانواده را در خطر قرار می‌دهد ولی توی خانواده نه. هر چه می‌توانی توی خانواده چرا. با آرایش با بوی خوش، با رفتار خوش که این‌ها همه توی روایات ما توی سنت اسلام تأکید شده منتها به ما آموزش نمی‌دهند. مثلاً در روایت دارد یک خانم عطرفروشی در مدینه یک عطرفروشی معتبری داشت خانمی به نام هولا. یک وقتی می‌گوید که می‌دونید بهترین مشتری من چه کسی هست توی مدینه؟ می‌گوید پیامبر. پولی که خرج عطرش می‌کند از پولی که خرج غذا و شکمش می‌کند خیلی بیشتر است. و خوش‌بوترین عطرهای من نگهش می‌دارم برای محمد. تعادل حق و تکلیف. نفی توازن مسئولیت‌ها در خانواده است. حالا چه به شکل تقسیم نادرست حقوق و وظایف در خانواده، تقسیم ناعادلانه و غیر شرعی چه به شکل تبعیض در اجرای مسئولیت‌ها که به نحوی که تو خانواده حقوق یک‌طرفه تأمین بشه و یا مسئولیت‌ها یک‌طرفه باشه. مثلاً یکی از اعضای خانواده همه‌اش باید به مسئولیت‌هاش عمل بکنه، حقوقش محترم نیست یکی دیگر همه‌اش حقوقش محترم است به مسئولیت‌هاش فکر نمی‌کند. تو بعضی از خانه‌ها مرد خانه حقوقش بیشتر تأمین می‌شود و به مسئولیت‌هاش عمل نمی‌کند توی بعضی از خانه‌ها زن خانه می‌بیند که به همه حقوقش و اضافه حقوقش می‌اندیشه ولی مسئولیتی برای خودش در برابر شوهر و فرزندانش قائل نیست. خانه‌ها فرق می‌کنند. بعضی‌ خانه‌ها باز پدر و مادر وظایف‌شان را انجام می‌دهند، مسئولیت‌شان را اما کودکان‌شان مسئولیت‌‌ شناس نیستند. فقط از صحبت از حقوق کودکان است. صحبت از وظیفه‌ی کودکان در برابر پدر و مادر نیست. این‌ها همه عدم تعادل در حق و مسئولیت است. فقه اسلام، فقه اهل بیت طرفدار تعادل در حق تکلیف است. حقوق و تکالیف زن و شوهر در اکثر مواقع عین هم است در یک جاهایی هم متفاوت است به خاطر تفاوت‌های طبیعی بین زن و مرد و نقش‌شان در خانواده و اگر رعایت بشه این حقوق و وظایف چه آن‌جایی که کاملاً به هم شبیه است چه آن‌جایی که با هم متفاوت است عدالت در خانواده برقرار می‌شود. یکی هم پس مسئله‌ی عدالت در خانه است. حق و تکلیف توأمانند. توازن و تعادل‌شان اگر به هم خورد روابط اجتماعی و روابط خانوادگی می‌رود به سمت ضعف یا فروپاشی. پنجم اقتصاد خانواده‌‌ است. مفهوم نفقه و مسئولیت معاش خانواده این هم اگر به هم بریزد باز مشکل پیدا می‌شود. یک جورش این است که مرد به وظیفه‌اش عمل نکند. چون مرد مسئول تأمین اقتصاد خانواده و همسرش است با احترام. خداوند چون زن تکلیف فوق‌العاده مهم و شاق مادر شدن را به عهده دارد و فرزند به دنیا می‌آورد و مادری می‌کند در واقع مجرای آفرینش الهی می‌شود خداوند از طریق بدن زنان و مادران انسان‌های جدید را می‌آفریند و خلق می‌کند، مجرای فیض خلاقیت و خالقیت خداوند است زن. به خاطر این نقش خاصی که به عهده‌ی زن نهاده شده در خانواده و در تاریخ بشر خداوند مرد را مسئول تأمین اقتصاد همسرش قرار داده که مسکن، لباس، تغذیه، بهداشت، امنیت او را باید مرد فراهم کند بدون منت گذاشتن. در حدی که می‌تواند البته یک حداقلی هم دارد که باید انجام بدهد اگر ندهد اصلاً حق ازدواج ندارد. از آن طرف اگر مرد به مسئولیتش عمل نکند خب این تعادل خانواده به هم می‌ریزه یا به اشکال مختلفی این مسئله پیش بیاید. گاهی هم به شکل‌های دیگری پیش می‌آید. ببینید مثلاً در خانه‌هایی همیشه بودند در طول تاریخ الان شاید بیشتر هم باشند که بعضی خانم‌ها خودشان درآمد مستقل از شوهرشان دارند. قبلاً هم بوده این مسائل. ما در خود زمان پیامبر اصلاً چرا این را می‌گویید. پیغمبر خود ما با خانمش حضرت خدیجه که ازدواج می‌کند خانمش کار اقتصادی می‌کرد و بعد ازدواج کردند و بعد پیامبر تا آخر می‌فرمود که خدیجه همه‌ی ثروتش را در راه حقیقت داد. همه‌ی ثروتش را در راه رسالت و گسترش اسلام داد. کارش تجارت بود. تاجر بزرگی هم بود. تجارت خارجی می‌کرد بین جزیر‌ة‌العرب و شام حضرت خدیجه(س) تجارت داخلی و خارجی داشت. پیامبر(ص) فرمود ولی دلبسته‌ی مال دنیا نبود همسرم و ببینید تا آخر عمر پیامبر هر وقت اسم حضرت خدیجه می‌آمد پیامبر متأثر می‌شد و اشک می‌ریخت حتی بعضی خانم‌های دیگر که ایشان بعداً گرفت چون خانم‌های پیامبر جز یکی همه‌شان در واقع پیامبر همسر دوم یا سوم‌شان بود. هیچ به اصطلاح ازدواج اول‌شان نبود و اکثرشان هم از خود پیامبر خیلی‌هاشان مسن‌تر بودند و این ازدواج‌ها دلایل مختلفی داشت که حالا جای توضیح آن نیست. اگر یک وقتی آن‌ها بررسی بشه این هم یکی از افتخارات تاریخ اسلام است. مثلاً یکی از همسران دیگرشان فرمود شما چرا هنوز که خدیجه رفته بعد از این همه مدت تا اسم‌ ایشان می‌آید یک مرتبه قلبت تکان می‌خورد انگار همان بار اولی است که داری اسم خدیجه را می‌شنوی؟ پیامبر فرمودند که شما نمی‌دانید که خدیجه چه کسی بود و جالب است که الان یک چیزی هم یادم آمد ام‌سلمه یکی از همسران پیامبران یک قضیه از ایشان می‌گوید که خیلی قشنگ است. می‌گوید من یک نقطه‌‌ای است در اطراف مدینه فکر می‌کنم اطراف مسجد قبا باشد اگر اشتباه نکنم یک جایی بود که ام‌سلمه به آن‌جا خیلی علاقمند بود گاهی می‌رفت همان‌جا بعد از پیامبر گاهی می‌رفت می‌نشست. مثلاً یک ساعتی می‌نشست با خودش آن‌جا خلوت می‌کرد. بعد پرسیدند که این‌جا چی هست که شما این‌قدر علاقه داری گاهی می‌آیی این‌جا خودت می‌نشینی؟ گفت این‌جا جایی بود که برای اولین بار پیامبر من را دید و ما با هم روبرو شدیم. اولین قرار ملاقات‌مان را این‌جا گذاشتیم. اولین قرار عاشقانه‌مان را، اولین نامزد‌بازی‌مان این‌جا ما با هم نشستیم با پیامبر صحبت کردیم. این‌جا برای من عزیزترین نقطه در تمام عالم است. هر وقت خسته می‌شوم می‌آیم این‌جا می‌نشینم یاد و خاطره‌ی آن ساعت و آن روز که نشستیم برای اولین بار این‌جا صحبت کردیم. این هم مسئله‌ی نفقه و عشق که نظام خانواده را اصلاح بکند ولی خب بعضی موارد شما می‌بینید که مرد و زن دارند کار اقتصادی می‌کنند یا مرد درست نمی‌تواند خانواده را توجیه کند و روابط درستی با همسرش ایجاد کند یا خانمش درست نمی‌تواند این کار را بکنه. توی فرودگاه داشتم می‌آمدم یک آقایی به من گفتش که فلانی تو داشتی یک وقت راجع به خانواده و این‌ها می‌خوندی خیلی حرف‌های قشنگی بود ولی واقعیت‌های جامعه را هم نگاه کن. گفتم چطور؟ گفت من حقوقم 800000 تومان است در ماه خانمم حقوقش 2 میلیون تومان است. بعد حقوقش را نمی‌آورد توی خانه. می‌بیند زندگی گیر است، مشکل دارد، تحت فشار هستیم نمی‌آورد. به او می‌گویم داری یک مقداری بده می‌گوید همه را پس‌انداز می‌کند می‌گوید وظیفه‌ی من نیست تو برو 2 شیفته، 3 شیفته کار کن خرج خانه با توست. بعد گفتش گفتم خب حالا منظور؟ گفت خب این به نظر من این اشکال به اسلام است. اسلام این‌جا من را توی این مشکل انداخته گفتم چطور؟ گفت برای این‌که اسلام می‌گوید من باید خرجی را بدم. وقتی این‌جوری است وضع من، حقوق من کم است این حقوقش 3 برابر من است چرا باید باز من خرجش را بدهم؟ گفتم مشکل در اسلام نیست، مشکل در این است که اسلام را درست عمل نمی‌کنی. برای این‌که اولاً خانواده‌ای که کارش به این‌جا می‌رسد که زن و شوهر حساب‌شان را از هم جدا می‌کنند این خانواده معلوم است که روابط‌شان روابط اسلامی نیست اصلاً. تو خانواده‌ی مسلمان اصلاً‌ این‌جوری نیست. زن و شوهر عاشق و فدایی هم‌اند. اصلاً مگر می‌تونه یک زن و شوهر مسلمان این‌جوری با هم حرف بزنند. یا تو وقتی که مدیریت مالی خانواده با توست مزیقه‌هایی برای خانمت اجرا کردی، بی‌عدالتی می‌کنی که اون حالا دارد واکنش نشان می‌دهد یعنی احساس می‌کند تو هواش را نداری، تو تنهاش می‌گذاری که معلوم می‌شود تو خیانت کردی به وظیفه‌ی اسلامیت یا نه تو به وظیفه‌ات عمل کردی اون دارد خلاف عمل می‌کند که او دارد خیانت می‌کند و الا کجا اسلام یک همچین خانواده‌ای را قبول دارد؟ تعادل اقتصادی در خانواده. تعاون اقتصادی در خانواده. بنا بر تعاون اعتماد متقابل، عشق متقابل و فداکاری است. من و تویی وجود ندارد که با هم رقابت بکنیم. رقابت اقتصادی بین زن و شوهر یعنی سقوط خانواده. یعنی بی‌اعتمادی. یعنی نفی عشق. چطور می‌شود زن و شوهری عاشق هم باشند رقابت اقتصادی با هم بکنند. بله توی کشورهایی که خانواده‌ها فرو پاشیدند این‌ها هست. یک وقتی توی آمریکا یک سمیناری بود خیلی سال‌‌های قبل و تو یک رستورانی رفته بودیم با بعضی از دوستان نشسته بودیم دیدیم این میز بغلی شام‌شان را خوردند از این قبیل مسائل خیلی اتفاق می‌افتد یعنی خیلی‌ها دیدند. این را من خودم هم دیدم. بلند شدند زن و شوهر جدا جدا حساب کردند غذاشان را. سر میز مسئول رستوران این پول خودش را داد اون هم پول خودش را داد رفتند بیرون. اصلاً این یعنی چی؟ الان این کار دارد کم‌کم این‌جاها هم می‌شود. توی تهران و بعضی از شهرهای ما دارد این‌ کارها می‌شود. اون می‌گوید من درآمد خودم را دارم، ما از هم مستقل هستیم. ما فقط با همدیگر تو مذکری من مؤنث. من مذکرم تو مؤنث. وقتی به هم نیاز غریزی داشتیم به هم نزدیک می‌شویم، مجبوریم همدیگر را تحمّل بکنیم و الا. اصلاً این حرف‌ها چی است؟ اگر حقوق همدیگر را رعایت بکنند و کسی برای خودش چیزی نخواهد. تو روایت می‌فرماید مردی که تنها تنها می‌خورد مسلمان نیست. اصلاً‌ عین روایتش است. می‌فرماید مردی که خانواده دارد و تنهایی می‌رود دنبال لذت و عیاشی در حالی که خانواده‌اش مشکل دارد این مرد مسلمان نیست. چطور می‌توانید اجازه بدی به خودی که خانمت و بچه‌هات، خودت تنها مثلاً بروی یک جایی تفریح. خودت تنها بروی یک جایی مشغول چیز بشوی. اصلاً یک خانواده‌ی مسلمان این‌ چیزها توش نیست. بله حالا یک وقت‌هایی پیش می‌آید اون می‌گه که خانواده‌ام در جریان است می‌گه که شما برو، یا تو با دست‌هات برو اون یک بحث دیگری است. ولی این‌که یواشکی تمام این‌هایی که دارم می‌گویم روایات در باره‌ی این‌ها هست اگر فرصت کنم بقیه‌اش را می‌خونم. پس اگر هم رقابت و مسابقه‌ی اقتصادی بین زن و شوهر پیش بیاد این هم باز ضربه به پیوند خانواده می‌خورد و این منافاتی ندارد که زن درآمد اقتصادی هم داشته باشد. البته برای زن مشکل است. چون عملاً‌ هم باید کار مادریش را بکند هم کار پدری بکند یعنی مشکلاتش دو برابر می‌شود ولی حالا اگر کرد که منع شرعی ندارد به شرطی که به حقوق متقابل زن و شوهر و به بچه‌هاشان و خانواده و این‌ها صدمه‌ای نزند اشکالی ندارد. عرض کردم پیامبر خانم خودش تجارت داخلی و خارجی می‌کرد ولیکن روابط انسانی باید حاکم باشد. اگر این روابط و اعتماد و عشق متقابل بود همه چیز حل است. حتی اگر گشنه و فقیر هم باشند باز خانواده گرم است و الا اگر آن نباشد به شما بگویم اگر میلیاردر باشی، دو تا ویلا تو کیش داشته باشی، 4 تا آپارتمان توی تهران داشته باشی، یکی هم احتیاطاً برای روز مبادا یعنی یک روز بعد از روز قیامت در دبی داشته باشی باز هم اگر اخلاق و انسانیت و عشق تو خانه‌ات حاکم نباشی بدبختی. ویلا داری، کاخ داری، پول داری، تفریح می‌کنی تا این‌جات داری بالا می‌آری ولی لذت نمی‌بری از زندگی. آن‌وقت می‌شود یک زن و شوهر فقیری تو یک کلبه‌ی اجاره‌ای پایین شهر تهران، توی گوشه‌ی یک شهرستان، تو یک روستا این‌ها همین که با هم هستند دارند از زندگی لذّت می‌برند. خوش‌اند. آن‌ها سعادت‌مند هستند. باور می‌کنید این حرف را یا باور نمی‌کنید. نمی‌شناسید این‌جور خانواده‌ها. ندیدید تو یک روستایی یک خانواده‌ای زن و شوهر فقیری که گاهی شب‌ها گرسنه خوابیدند ولی جوری عاشق هم‌اند و قربان و صدقه هم ‌می‌روند که هر کس نگاه می‌کند حسرتش می‌کنه به این خانواده. دارند لذت می‌برند از این دنیا اصلاً آخرت هم دروغ. دارد از دنیایش لذت می‌برد و تو داری از دنیایت زجر می‌بری همه چیز هم داری ظاهراً. همه چیز داری الاّ شعور. وقتی گفت داشتند شعور و اخلاق و این‌ها تقسیم می‌کردند ما آخر صف بودیم به ما نرسید. ولی توی صف پول اول صف بودیم به ما رسید. خب حالا پول داری و شعور نداری چی‌‌کارش بکنی؟ لذّت از زندگی دنیا می‌شود برد؟ به خدا نمی‌شود. ولی اگر شعور داشته باشی پول نداشته باشی از دنیایت هم لذّت می‌بری. از زندگی دنیا لذّت می‌بری. فرض کن آخرت هم دروغ است. بهشت و جهنّمی هم در کار نیست. ما را گذاشتند سر کار. دنیا را که داریم می‌بینیم که. حالا این پنج پیوند. تو این فرهنگ سرمایه‌داری مدرن شدیداً آسیب‌پذیر شده. از یک طرف نهادهای اجتماعی و نهاد خانواده معنویت‌زدایی و سکولاریزه می‌شوند. مشروعیت اخلاقی می‌شود یک امر اعتباری، خصوصی، نسبی و شخصی. ارزش‌های اخلاقی می‌روند به حاشیه. خانواده‌ی بدون اخلاق در تیررس نابودی است ولو مرفه و ثروتمند باشد. وقتی معنای زندگی سکولاریزه شد، معنویت یا حذف شد یا تشریفاتی شد، وقتی در یک خانواده‌ای ماتریالیزم حاکم شد، زندگی بی‌معنا می‌شود و خانواده تعهد انسان در برابر انسان کم اهمیت و کم‌رنگ می‌شود. بی‌معنایی زندگی، mining less ness. این تعبیری است که روش خیلی بحث کردند بعضی کس‌هایی که برای فلسفه زندگی، بحث می‌کنند، برای فلسفه زندگی مبنا پیدا نمی‌کنند. روی هوا. می‌دونید مثل یک کاخی که روی رمل می‌سازی. روی آب کاخ بساز. روی آب است. اگر برای اصل زندگی مبنا و معنا قائل نبودی ماتریالیزم بودی، از حالت ماده، از حالت فرد، از حالت لذّت، از حالت دنیا. یعنی ماتریالیزم و سکولاریزم. وقتی این بود شما اصلاً روی آب کاخ بساز. مگر می‌ماند. مگر می‌توانی توش زندگی کنی؟ معنا وقتی نبود توی زندگی، وقتی معنویت نبود پوچ‌پنداری عالم، هیچ‌انگاری زندگی، نیهیلیزم یعنی حقیقتی وجود ندارد. همه دروغ است. همه کشک است. همه چیز را خودمان ساختیم. اخلاق دروغ است. حقیقت دروغ است. شریعت دروغ است. حق و باطل دروغ است. عدالت و ظلم دروغ است. همه چیز مساوی است. هر کار کردی، کردی. هر چیز گفتی، گفتی. خب با این سبک معلوم است خانواده که هیچ‌چی انسانیت نمی‌ماند. این باعث گسیختن روابط و مناسبات می‌‌شود وقتی معنویت، دیانت، اخلاق، ارزش‌های مطلق الهی زیر سوال رفت و مشکوک شد حقوق و مسئولیت‌ها هم می‌‌شوند قراردادی محض، بی‌پایه می‌شوند، اصالت دنیا که آمد، اصالت لذّت فردی بر همه‌ی رفتارها حاکم می‌شود. می‌دونید اگر تو یک زندگی مبنا اصالت لذّت من شد دیگر من به هیچ پیمانی وفادار نمی‌مانم مگر تا وقتی که به نفع من است. از آن لحظه به بعد با لگد می‌زنم روی همه‌ی پیمان‌ها. فروپاشی خانواده یعنی همین دیگر و این کار شده الان در دنیا. حالا اسمش را هر چی می‌خواهید بگذارید. نمی‌دانم مدرنیته یا هر چی که می‌خواهید بگذارید. اصالت لذّت، اصالت دنیا، اصالت ماده. مفهوم تکلیف و مسئولیت را در برابر خانواده در برابر جامعه از بین می‌برد. قداست حقوق دیگران از جمله حقوق همسر، حقوق کودک، فرزند، حقوق خانواده را از بین می‌برد. مفهوم عشق و عاطفه را کم‌کم هدف می‌گیرد و از بین می‌برد. اخلاق، حقوق، مسئولیت، احساسات، عشق وقتی ضعیف شد می‌ماند دو تا چیز. پیوند اقتصادی بین زن و شوهر و پیوند جنسی بین زن و شوهر. همین دو تا می‌ماند. شما فکر می‌کنید این دو تا بدون اون سه ‌تا می‌ماند؟ یعنی اگر پیوند ایمانی، اخلاقی نبود، پیوند عشقی و عاطفی نبود، اگر آنها نبود، پیوند حقوقی نبود بعد فکر می‌کنید پیوند اقتصادی و جنسی کافی است که دو نفر را کنار هم نگه دارد؟ نه. پیوند جنسی کافی نیست چون تحت‌الشاع روابط جنسی خارج از خانواده قرار می‌گیرد. یعنی می‌روند بیرون از خانه خودشان را ارضا می‌کنند. چه در کشورهایی که فاحشه‌خانه‌های علنی است چه کشورهایی که فاحشه‌خانه‌های مخفی است. چه به اسم دوست دختر و دوست پسر چه به هر اسم دیگری. اگر اخلاق و ایمان نباشد پیوند جنسی کافی نیست چون رقیب دارد. پیوند جنسی درون خانواده رقیب دارد. رقیب‌های جدی هم دارد. چون 1000 راه برای ارضای نامشروع جنسی وجود دارد. پیوند جنسی زن و شوهر تحت‌الشاع روابط جنسی در خارج از خانواده کم‌کم سرد می‌شود. روابط زن و شوهر سرد می‌شود، روابط جنسی نامشروع بیرون از خانواده تقویت می‌شود، فعال می‌شود، تعهد جنسی هم ضعیف می‌شود. اصلاً‌ اشتهای جنسی هم کور می‌شود. ببینید حجاب حکمت‌های متفاوتی دارد. راجع به آن نمی‌دانم چرا کم صحبت می‌کنند. اما یکی از فوائدش هم بگذارید به شما بگویم. حجاب که زن و مرد پوشیده باشند و اون جاذبه‌های جنسی خودشان را بیرون به دیگران نشان ندهند. برای خودشان حریم و حرمت و کرامت قائل باشند می‌دونید فوائد اخلاقی و دنیوی و اخروی زیاد دارد. یک فایده‌اش هم می‌دونید چیست که اسلام به آن هم توجه دارد؟ این است که وقتی در یک جامعه‌ای برهنگی جنسی و بی‌حجابی پیش آمد. گوش کنید این را. وقتی برهنگی جنسی پیش آمد در یک جامعه اشتهای جنسی افراد کور می‌شود کم‌کم. مثلاً برای مرد که دیدن زن، پیکر زن و بدن زن براش جذابیت دارد کم‌کم از ارزش براش می‌افته از بس می‌بیند دیگر. انواع و اقسام زن‌ها به شکل‌های مختلف تو خیابان با انواع جذابیت‌ها وقتی دید این مرد کم‌کم زن خودش براش از اهمیت می‌افته. می‌شود یکی مثل این‌ها. می‌بینید مثل کسی که گرسنه است که هی ریزه‌خوری می‌کند وقتی می‌آید خانه دیگر سیر است. اصلاً میل به غذا ندارد. مسئله اشتهای جنسی هم همین‌طور است. زن و مردی که تو خیابان مشغول ریزه‌خواری جنسی هستند هِی خرده خرده ارضا می‌کنند خودشان را با یک نگاه، با یک متلک، با یک قرار با فلانی، با یک رابطه‌ی آن‌چنانی. این دیگر اصلاً زن خودش براش جذابیت ندارد. شوهر خودش براش جذابیت ندارد. گرسنگی جنسی ندارد. گوش کنید این حرف را. یکی از فوائد حجاب این است که زن و شوهر را نسبت به هم به لحاظ جنسی گرسنه نگه می‌دارد. هِی ارضاء نمی‌شود بیرون. زن خودش را با زن‌های دیگه، با اون زن، با اون یکی شوهر خودش را با اون مرد مقایسه نمی‌کند. این صحنه‌ها چه به شکل فیلم، چه به شکل واقعیت تو خیابان‌های توی جامعه‌، معاشرت‌های زیاد زن و مرد به لحاظ جنسی ولو، نه‌خیر آقا ما سطح‌مان از این حرف‌ها بالاتر است. سطح تو از این حرف‌ها بالاتر است؟ ما معنی آن نگاهایت و طرز حرف‌ زدنت را ما معنیش را نمی‌فهمیم؟ ما هم مثل تو آدمیم دیگر. همه مثل تو یا زن‌اند یا مرداند. همه این را می‌دانند. مگر کسی که بیماری دارد. یک نوع بیماری جنسی دارد که نفهمد. و الا کسی که آ‌دم طبیعی است که می‌فهمد. می‌فهمد نگاه مرد به زن چه نگاهی است. نگاه زن به مرد چه نگاهی است. این‌ها را کیست که نفهمد؟ هر آدم طبیعی این را می‌فهمه. نه آقا این حرف‌های سطح پایین را نزنید. سطح ما خیلی بالاتر از این حرف‌هاست. دیدیم آدم‌های سطح بالا را که چه کارهایی می‌کنند. دیدیم. اصلاً این نه به سواد کار دارد، نه به پولت کار دارد، فقط کافی است که مرد و زن باشی. آقا ما شعورمان بالاست. من فوق‌ لیسانس، کارشناسی ارشدم را تازه گرفتم با من داری صحبت می‌کنی. اصلاً به این‌ چیزها بستگی ندارد. به سواد و پول و طبقه و ثروت و فقر. ما جنتل‌منیم. من خانه‌مان آن‌جاست. هر جا هست خانه‌ات. هر جا که خانه‌ات هست، هر مدرکی داری، اگر آدم طبیعی هستی مرد صدای زن، رفتار زن، نگاه زن، نوع خاصی از رفتار و صدا و این‌ها روی مرد تأثیر می‌گذارد. جذابیت جنسی ایجاد می‌کند براش. تحریک می‌‌کنی آن هم بعد دنبال تصرف توست. دنبال این‌ است که خودش را ارضاء کند و تو را تصرّف کند. این در غریزه طبیعی است که خداوند در مرد گذاشته. در زن هم یک غریزه‌ای گذاشته که چطور جذب کند، چطور علامت بده به مرد و این غریزه‌ای است که خداوند در مرد و زن گذاشته و هر مرد و زنی که این غریزه را ندارد او یک کمی غیر طبیعی است. البته گناه نکرده ولی خب غیر طبیعی است. طبیعیش این‌جوری است. خداوند چون بشر را و طبیعت بشر را و مرد و زن را می‌شناسد این احکام را فرستاده. می‌گوید آخرت به کنار، همین دنیا‌تان هم اگر می‌خواهید لذّت ببرید، اگر می‌خواهید توی خانواده زن و شوهر از هم لذّت ببرند از جمله لذّت شهوی و جنسی ببرند که حق شماست، شما حق جنسی دارید،‌ حق شهوت یکی از حقوق الهی است که خداوند برای ما قرار داده. حق شهوت‌رانی، حق شهوت، حق لذت جنسی،‌ این حق الهی است. این را خداوند برای بشر قرار داده. اگر می‌خواهید به این حقت هم برسی، همین لذت را داشته باشی، وقتی برهنگی و بی‌حجابی و جذابیت‌های جنسی تو جامعه زیاد شد از همین لذت و حقت محروم می‌شوی. یک چیزی من یک وقت دیگر گفتم یک خانم خبرنگار مشهور آمریکایی یک مقاله‌ای نوشته بود توی نیویورک‌تایمز، حالا یکی از این روزنامه‌های مهم، الان یادم نیست. اون موقع، قبلاً یادم بود. نوشته بود که من یک وقت رفته بودم مصر دیدم تو اتوبوس، تو قاهره سوار یک اتوبوس شدم داشتم می‌رفتم بعد دیدم یک پسر مصری یک دختر خانمی آن‌جاست. این دختر همه جاش پوشیده است. محجبه است. فقط این پاش بیرون است از زیر چادرش این پسر مصری هم نشسته روی صندلی دیگر با یک حرص و ولعی به این پا، جایی که کفش پاش است دارد نگاه می‌کند بعد این خانم می‌گوید من خیلی حسودیم شد. برای این که دیدم ما آن‌جا تو آمریکا این همه برهنگی، این همه انواع و اقسام به خود‌مان می‌رسیم، هر کاری می‌کنیم این‌قدر به ما توجه نمی‌کنند. چون این از 1000 طریق دارد ارضاء می‌شود. من برایش اهمیتی دیگر ندارم. یک چیزی مثل بقیه دیگر عادی است. ولی این چون ارضاء نمی‌شود، چون توی کوچه و خیابان و دانشگاه و این‌ور و آن طرف ارضا نمی‌شود به لحاظ جنسی گرسنه است. آن‌وقت او می‌گوید که خوش به حال این‌ها که با هم ازدواج می‌کنند و حالا حسرت می‌خورد به زن‌های آن‌ها که می‌گفت این‌ها شوهرهاشان به آن‌هاون توجه می‌کنند چون تو کوچه و خیابان ارضاء نمی‌شود تمام توجهش به همسر خودش است. این هم واقعاً یکی از فلسفه‌های حجاب است. این هم یکیش است. اگر مدام چریدن جنسی توی جامعه اتفاق افتاد، همه بچرند اون وقت دیگر اصلاً اخلاق به کنار. اصلاً این توجه به شوهر خودش،‌ به زن خودش دیگر ارزش جنسی خاصی ندارد برایش همسر خودش. ارضاء نمی‌شود توی خانه. بعد چون این غریزه که وجود دارد باید برود به شکل‌های نامشروع و نادرست ارضایش بکند. این هم یک مسئله است که خیلی مهم است این. حالا بعضی‌ها می‌گویند آقا این حرف‌ها را نزنید بی‌حیایی است ولی به نظر من باید این حرف‌ها را بزنیم تا حیا ضمانت و حفاظت بشود در جامعه. آقا حجاب رعایت کن اگر نه روز قیامت می‌روی توی جهنم. خب بله. این یکی ولی حالا باید توضیح بدهی که چرا. آقا مرد با زنان مختلف رابطه نداشته باشد، زن با مردهای مختلف رابطه نداشته باشد. چرا؟ برای این‌‌که خدا و پیغمبر ناراضی‌اند. بله ولی خدا و پیغمبر چرا ناراضی‌اند؟ خدا و پیغمبر تو هر کاری می‌خواهی بکن. خدا و پیغمبر که از کار ما نه سودی می‌برند نه ضرری. نسخه‌ای است که به ما داده این پزشک. این طبّ روحانی و طبّ اجتماعی و طبّ اخلاقی و طبّ حقوقی است. این را باید رعایت کنی به نفعت است که بنابراین عادی نشود براشان. اگر آن‌ها رفت فقط پیوند جنسی ماند. پیوند جنسی از راه‌های دیگر یک رقبایی دارد توی جامعه می‌شود به شکل‌های مختلف ارضاء کرد پیوند جنسی هم قطع می‌شود. این رابطه هم قطع می‌شود. نیازی دیگر به همدیگر ندارند. نیاز انحصاری دیگر ندارد. وقتی زن و شوهر نیاز انحصاری به لحاظ جنسی به هم نداشتند خب این رابطه هم قطع می‌شود دیگر. رابطه‌ی اقتصادی هم که خب عرض کردم راجع به آن توضیح دادم این پیوند هم پیوند محکمی نیست به خصوص که گاهی رقابت اقتصادی بین زن و شوهر پیش بیاد و حساب و کتاب‌ها جدا بشود. بنابراین وقتی اخلاق و شرع و معنویت و عشق نبود تعاون و همکاری جایش را می‌دهد به خصومت، رقابت، سردی روابط، پیوند اقتصادی به تنهایی برای حفظ خانواده لزوماً و همیشه کافی نیست و در خطر است. وقتی مرجعیت اخلاقی، شرعی، اتوریته‌ی سنت‌های خانوادگی درست به باد رفت روابط اقتصادی، حقوقی، جنسی طور دیگری تعریف شد، روابط جنسی لجام‌گسیخته و غیر اخلاقی شد طبیعی عشق و احساسات و خانواده هم متزلزل می‌شود. چون زن احساس می‌کند شوهرش دارد به او خیانت می‌کند، شوهر هم می‌گوید خانمم دارد به من خیانت می‌کند. بعد که این خیانت‌ها زیاد شد عادی می‌‌شود. الان شما می‌دانید در بعضی از کشورها خیلی عادی است زن و شوهر. مثلاً خانم به شوهرش می‌گوید که می‌خواهم تعطیلات آخر هفته با دوستم که یک مردی است، با دوستم می‌خواهم بروم فلان. می‌گوید برو، برو آزادی است. آزادی است. چون خودش هم می‌خواهد با خانم یک دوست دیگرش برود بیرون. یعنی خیانت عادی بشه. یعنی ما تعهد اخلاقی در برابر هم نداریم، حیا و حرمتی وجود ندارد. اون وقت این که رفت من به آخرتش کاری ندارم، اصلاً از همین خانواده، از دنیا، از زندگی لذّت دیگر نمی‌بری. یعنی شما فرض بکن یک همسری که تو ذهنش این است که این همسر من به من تعلق ندارد. به چند نفر دیگر هم تعلق دارد. عاشق من نیست. عاشق چند نفر دیگر هم هست یا معشوق چند نفر دیگر هم هست. خب اصلاً‌ توی این خانواده می‌‌شود رفاه و صداقت و اعتماد و این‌ها معنی دارد؟ اصلاً یک همچین چیزی می‌شود؟ ببینید وقتی آن پایه‌ها را زدید بقیه‌اش هم می‌رود و اسمش مهم نیست. حالا بگویید تجدد مدرنیته است یا بگویید بی‌تقوایی و بی‌تعهدی و اباحی‌گری است یا هر چیز. اسمش مهم نیست، نتیجه‌اش مهم است. نتیجه‌اش مهم است که ظرف نیم‌قرن، یک قرن نهاد خانواده متلاشی می‌‌شود. چنان که شده الان در بعضی جوامع. الان در بعضی جوامع دیگر نهاد خانواده‌ی ثابت و پایایی وجود ندارد. اصلاً خیلی‌ها دیگر ازدواج با هم نمی‌کنند. در خیلی از کشورها این‌جوری است که زن و مردی دارند با هم زندگی می‌‌کنند، چند تا بچه هم به دنیا آوردند در حالی‌که ازدواج با هم نکردند. می‌دونید چرا؟ چون می‌گویند من اگر ازدواج بکنم ریشم را دادم گروی این. باید در برابرش متعهد باشم. من نمی‌خواهم متعهد باشم. تا وقتی که دارم لذّت می‌برم فلان می‌کنم اگه نکنم نمی‌برم. ضمن این‌که اگر من متعهد بشوم معلوم نیست او از این تعهد من سوء‌استفاده بکند یا نکند. یعنی وقتی اخلاق و دین رفت، وقتی عشق و احساسات و عاطفه هم می‌رود، حقوق متقابل زن و شوهر هم می‌رود، مسائل جنسی و اقتصادیش را هم که عرض کردم. هر پنج پیوند زن و شوهر بریده می‌شود. این یعنی فروپاشی خانواده و این اتفاق خیلی جاها افتاده. الان در بعضی از کشورها می‌دانید توی خانه‌ها آدم‌ها و سگ‌ها دارند با هم زندگی می‌کنند. آدم‌ها و سگ‌ها نه آدم‌ها با هم. آدم‌ها نمی‌توانند همدیگر را تحمل بکنند. یک علتی که در بعضی از کشورها سگ جای همسر را گرفته، جای بچه را گرفته این است که زن یک حیوان باوفا و بی‌زبان است. حقوق خودش را که نمی‌تواند مطالبه کند که. سگ است بیچاره. این می‌گوید یک کسی را داشته باشم. یک انسان پیدا نمی‌کنم که به اندازه‌ی یک سگ وفا داشته باشد به من. انسانی پیدا نمی‌کنم که به اندازه‌ی یک سگ به من وفا داشته باشد. با سگ‌ها دارند زندگی می‌کنند. من دیدم شهری را که واقعاً هر کسی را که می‌بینی تقریباً اکثر افراد به جایی که با یک کس دیگری راه برود دارد با یک سگ یا گاهی با دو تا سگ تو خیابان راه می‌رود. تو یکی از پایتخت‌‌های اروپا یکی از دوستان ما که مقیم آن‌جاست گفت فلانی باور می‌کنی که اکثر شاید بیش از 60 درصد این خانه‌ها توی این شهر آدم‌ها و سگ‌ها دارند با هم زندگی می‌کنند نه آدم‌ها با هم. همدیگر را تحمل نمی‌کنند چون وقتی او می‌گوید چرا من باید در برابر تو تکلیف داشته باشم؟ حقوق خود من مهم‌تر از حقوق توست. اصالت فرد، اصالت لذّت، اصالت دنیا. من مهم هستم نه تو. چرا با تو زندگی کنم؟ چرا تن بدهم به مسئولیت؟ چرا تو را تحمّلت کنم. خانواده‌ی مسلمان می‌گوید اصلاً باید همدیگر را تحمّل کنیم. باید تحمّل کنیم. یک چیزهایی را تو لذّت نمی‌بری تو دوست نداری، به خاطر همسرت باید بکنی. به خاطر فرزندانت باید بکنی. این هم در دنیا به نفع‌تان است خانواده می‌ماند و هم در آخرت سعادت ابد است. توی روایت پیامبر می‌فرماید زن و شوهری که کوچک‌ترین خدمتی به همدیگر می‌کنند برای این‌که همسرشان و یا فرزندان‌شان را شاد کنند خداوند را شاد کرده‌اند و به خداوند نزدیک شده‌اند. تقرّب به خداوند است. عبادت است. اسلام برای تقویت هر پنج پیوند توصیه‌هایی دارد که چطور معنویت و اخلاق در خانواده تقویت بشود. چطور عشق و احساسات عاشقانه و محبّت در خانواده حاکم بشود. چطور مناسبات جنسی گرم و پر حرارت، بین زن و شوهر برقرار باشد. ما در روایات‌مان چیزی به نام آداب عشق‌بازی و آداب رختخواب داریم. این را به‌تون بگویم. آداب عشق‌بازی بین زن و شوهر. چطور مناسبات جنسی پر حرارت بین زن و شوهر باشد ولی بیرون از خانه وقار جنسی. عفّت و حیا. انضباط جنسی حاکم باشد. چطور عدالت در خانه، تعادل حقوقی و مسئولیت‌شناسی در خانه، تعادل اقتصادی در خانه مسلّط باشد، انسانیت انسان‌ها قربانی جنسیت‌شان نشود و عدل الهی در خانه حاکم باشد.

من در بخش دوم و پایان عرائضم فقط بعضی از روایات را برای شما می‌خوانم دیگر هیچ توضیحی نمی‌دهم و امیدوارم یک روزی برسد که ما با این فرهنگ آشنا بشویم در جامعه و توی خانواده‌های ما حاکم بشود.



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha